شیراز بازاریاب

لیسانس مدیریت بازرگانی

شیراز بازاریاب

لیسانس مدیریت بازرگانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهداف» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ارتقاء یا افزایش میزان فروش 
ارتقاء یا افزایش سطح فروش به بیانی ساده یعنی (( تلاش های به عمل آمده در راستای فروش هر چه بیشتر کالا)) در تعریف عادی و متداول افزایش میزان فروش می توان گفت : (( افزایش میزان فروش پلی است بین تبلیغات و فروش که به تبلیغات ارائه شده از سوی رسانه های گروهی و فروش فردی کمک می کند تا فروش را ثابت نگه دارد.)) 


از سوی دیگر، (( اتحادیه تبلیغات امریکا)) بر این باور است که افزایش میزان فروش حاوی تمامی فعالیت های بازاریابی در راستای ارتقاء یا افزایش سطح فروش است که فعالیت های مذکور در برگیرنده تبلیغات، فروش شخص و نشریات که با ایجاد انگیزه در مشتری او را وادار به خرید کالا از طریق جاذبه های متفاوت می کند که به چند نمونه اشاره می شود:
1. رقابت
2. بازی های متفاوت
3. شرط بندی
4. بن ( بن مجلات، روزنامه ها و غیره
5. نمایشگاهها
6. نمایش
7. ضمانت یا حمایت از فعالیت های تفریحی و سرگرم کننده
8. نمونه ها

  • حسین هاشمی مهر
  • ۰
  • ۰

أصول کلی اهداف

اصول کلی حمله

أصول کلی تمرکز

أصول کلی اقتصاد

أصول انعطاف پذیری

أصول کلی غافل گیری

أصول. کلی در حرکت انی


  • حسین هاشمی مهر
  • ۰
  • ۰

در مذاکره صادق باشید. 


فریبکاری در مذاکره باعث سلب اعتماد طرف مقابل می شود. از سوی دیگر اگر در گفته ها و کارهایتان صداقت داشته باشید،  تمام محدودیت ها و خواسته های خود را به طرف مقابل بگویید و خواستار موفقیت دوطرف باشید، نتیجه بهتر و بادوام تری کسب کردید. حد وسط را انتخاب کنید،قرار نیست همیشه به همه خواسته‌های خود برسید اما صداقت در مذاکره سبب می شود طرف مقابل در آینده نیز به سراغ شما بیاید این تصور که شما حق دارید در برخی مواقع مجاز به انجام کارهای خلاف اخلاق هستید را فراموش کنید.

  • حسین هاشمی مهر
  • ۰
  • ۰

تعریف بازار هدف ؟

به تمام یا بخشی از بازار در دسترس واجد شرایط که موسسه برای انجام فعالیت های بازاریابی انتخاب می کند بازار هدف شرکت إطلاق می شود


بازار تسخیر شده؟

به بازاریابی إطلاق. می شردهم مصرف کنندگان ان کالا های شرکت مورد نظر ما و کالا های مشابه موسسات رقیب

راخریداری کرده کرده اند


  • حسین هاشمی مهر
  • ۰
  • ۰

استراتژی

1- استراتژی
واژه «استراتژی» اولین بار در حوزه نظامی بهکاربرده شده و ریشهای یونانی دارد به معنای هدایت، تطبیق و هماهنگسازی نیروها جهت غلبه بر دشمن (روملت،1392). حال از منظر علوم اجتماعی و بهویژه مدیریت، اندیشمندان این حوزه تعاریف مختلفی برای این کلمه ارایٔه کردهاند. یکی از تقسیمبندیهای نسبتاً جامع بابت تعریف این واژه، طبقهبندی 5 گانه تعریف استراتژی از دیدگاه مینتزبرگ میباشد. مینتزبرگ، استراتژی را طرح، نیرنگ، الگو، موقعیت و نگرش تعریف کرده است (ابراهیمی و طباطبایی،1379). همچنین تعاریف متنوع دیگری نیز ذکر شده که شاید بتوان در یک تعریف جامع که به نظر  میرسد طرفداران بیشتری داشته باشد، استراتژی را این چنین تعریف کرد: «استراتژی؛ طرح جامع و همه جانبه با توجه به مبانی قوت و ضعف درونی و فرصت و تهدید بیرونی است که برای رسیدن به اهداف سازمانی در محیط رقابتی اتخاذ میشود که در دل خود، توجه به عوامل محیطی، دید بلندمدت، ارزش افرینی همه جانبه اهدافذینفعان، تمرکز و مبتنی بر هدف بودن، دارای مزیت رقابتی و شایستگی محوری و فرضیهوار بودن هوشمندانه را نهفته داشته باشد.» حال با عنایت به اهمیت استراتژی آیا می توان هر جمله ای را استراتژی نامید؟

در نتیجه:قصد داشت ضمن هدف بیان شده در بالامخاطب را در تامل به چالش سوالات بکشاند. تا مشخص شود که ادبیات استراتژی سخت است و هرکسی نمیتواند در این حوزه فعالیت کند چون باید جواب سؤا ت دشواری همانند پرسشهای زیر مشخص شود. سؤا تی همچون: چه برنامه های رقابتی متمرکزی باید تدوین شود؟ چه کسانی مجری تصمیم گیری و اجرای این حوزه هستند؟ بایدها و نبایدهای استراتژی چیست؟ آیا ضرورتی برای شفافسازی برنامهها وجود دارد یا خیر؟ آیا صرف تدوین و بیان  استراتژی، مشکلت حل میشود یا نیاز به اقدام و عمل نیز وجود دارد؟

 

  • حسین هاشمی مهر