حالات تقاضا:
١تقاضای منفی
٢تقاضای پنهان
٣تقاضای نامنظم
٤ تفاضای بیش از حد
٥عدم وجود تقاضا
٦تقاضای متزلزل
٧تقاضای کامل
٨تقاضای ناسالم
حالات تقاضا:
١تقاضای منفی
٢تقاضای پنهان
٣تقاضای نامنظم
٤ تفاضای بیش از حد
٥عدم وجود تقاضا
٦تقاضای متزلزل
٧تقاضای کامل
٨تقاضای ناسالم
زبان بدن چیست ؟ تکنیکهای زبان بدن ، زبان بدن و به صورت کلی ارتباطات غیر کلامی بخش عمدهای از ارتباطات ما را تشکیل میدهند و از این رو ما باید با شناخت زبان بدن و استفاده بهینه توامندی های کلامی و غیر کلامی خود را افزایش بدهیم.
در این مقاله قصد داریم ببینیم که زبان بدن چقدر درر ارتباطات ما تأثیر گذار است؟
زبان بدن یا Body Language یکی از اجزای ارتباطات غیر کلامی است که در برقراری ارتباطات روزمره ما جایگاه بسیار پررنگی دارد.
نحوه قرارگیری ما، حرکات بدن و دست به هنگام صحبت کردن، همه و همه در شکل دادن و تأثیرگذاری ارتباطات ما – علیالخصوص ارتباطات کلامی – نقش موثری دارند.
اجازه بدهید به جای این که از اهمیت زبان بدن بگوییم، نگاهی داشته باشیم به چند شرایط که مطمئناً برای همه ما پیش آمدهه است...
روش اول | Astroturfing :
در این روش یک سری از وبلاگ های مردمی یا اکانت های اینستاگرام مردمی درباره محصول و یا کمپین تبلیغاتی مان، شروع به صحبت کردن می کنند( که در اصل صاحب این اکانت ها مردم نیستند، بلکه خود شرکت است! )
فرض کنید شما در مغازه نشسته اید و به فروش محصولات خود مشغول هستید.
هر چند شما ویترین جالب و تمیزی برای مغازه تدارک دیده اید و کالاهای باکیفیتی نیز می فروشید، ولی اکثر قریب به اتفاق افرادی که از جلو مغازه رد می شوند، پس از مکثی کوتاه، با بی اعتنایی به سراغ کار خود می روند و حتی زحمت ورود به مغازه را به خود نمی دهند!
احتمالاً شما هم مانند هر فروشنده دیگری، از این تراژدی فراری هستید و مایلید تعداد بیشتری از این رهگذران بی اعتنا را به «مشتری» تبدیل کنید.
ناگفته پیداست که این آرزوی بسیاری از فروشندگان است که تعداد مشتریان خود را افزایش دهند.
سوالی که مطرح است و ما می خواهیم پاسخ های آن را بررسی کنیم این سوال است: بهترین راهکارها برای بالا بردن میزان فروش، به هنگامی که مشتری ها از دست به جیب شدن می ترسند، چیست؟
بیایید با هم پاسخ های قابل ارائه به این پرسش را مرور کنیم:
1. مشتری ها را خوشحال کنید.
بسیاری از فروشندگان، از فضای حاکم بر کسب و کارهای آنلاین گله دارند.
در این فضا معمولاً نوعی جو بی اعتمادی حکمفرماست. بنابراین سعی نکنید در همان اول و با شتاب، یک کالا را به مشتری غریب خود بفروشید.
به جای این کار، ایمیل آنها را بگیرید، سپس آنها را به ثبت نام (register) در سایت خود یا برقراری ارتباط با شما در شبکه های اجتماعی ترغیب نمایید.
در ادامه، می توانید با صرف زمان و با استفاده از تکنیک های موجود، آنها را به یک مشتری خوشحال و پول بده تبدیل کنید.
2. سرویس رایگان ارائه بدهید.
اگر اوضاع به گونه ای نیست که بازدیدکنندگان بخواهند با آغوش باز سرویس شما را بپذیرند، قدری به عقب بیایید و به آنها اجازه دهید اندکی کالای ارائه شده را با انگشتان خود لمس کنند.
ارائه دوره های آزمایشی رایگان (free trial) ممکن است دید یک شخص نسبت به سرویس یا محصول شما را کاملاً دگرگون کند.
زمان این دوره های استفاده رایگان را به حد کافی طولانی کنید تا مزایای تولید شما، چشم استفاده کننده را بگیرد.
البته از سوی دیگر، این زمان باید به حد کافی کوتاه باشد تا فرد را به خریداری کالا علاقه مند سازد (یعنی دوره آزمایشی رایگان، نباید آن قدر طولانی باشد که جای خرید را بگیرد).
3. قیمت بدهید.
گاهی اوقات تعلل بیش از حد، کارها را خراب می کند.
رک و راست، به مشتری قیمت بدهید و سپس از او بپرسید: با توجه به هزینه ای که سرویس ما دارد، آیا مایل به خرید آن هستید؟
اگر زیر بار نرفت، بگویید در حال حاضر ما نمی توانیم کالاهای خود را به رایگان عرضه کنیم اما شما در ماه اول، مبلغ اندکی پرداخت خواهید کرد و در صورت تمایل طرفین، داد و ستدمان را ادامه می دهیم.
4. ارتباط طولانی مدت برقرار کنید.
قرار نیست در اولین برخوردی که مشتری با شما دارد، یک معامله جوش بخورد اما شما می توانید یک مکانیسم ارتباطی با او برقرار کنید.
به عبارت دیگر پس از همان بار اول، مشتری را رها نکنید بلکه با وی ارتباط برقرار نموده و او را تنها نگذارید.
طبق قاعده، به احتمال زیاد، افرادی که با آنها آشنایی و ارتباط دارید، بیش از غریبه ها و دیگران از شما خرید خواهند کرد.
البته فراموش نکنید که شما نمی توانید به گونه ای برنامه ریزی کنید که کل این مکانیسم به طور خودکار انجام شود، اما قادرید آن را به گونه ای طرح ریزی نمایید که روند کار، به سادگی و سهولت پیش برود.
5. سوال بپرسید.
فردی را در نظر بگیرید که وارد مغازه (یا سایت) شما شده و در حال سبک و سنگین کردن کالای تولیدی شماست و هنوز تصمیمی برای خرید نگرفته است.
یکی از بهترین روش ها برای متقاعد کردن وی به خرید این است که از وی سوالی بپرسید.
ببینید این مشتری بالقوه، به دنبال چه محصولی است و یا دنبال چه ویژگی خاصی در این محصولی است که به دست گرفته.
از او بپرسید چرا این کالا را امتحان نمی کنید؟ یا به او بگوید: این کالا یا سرویس، به یک بار امتحان کردن می ارزد و هیچ خرجی ندارد!
سپس به آنها اجازه بدهید که کالا را محک بزنند.
فروش به تدبیر و تیزهوشی نیاز دارد، نه فقط زمان صرف کردن و استفاده از روش های کهنه.
5. پرداخت مبتنی بر عملکرد
شما می توانید از شیوه پرداخت مبتنی بر کیفیت (Pay-for-Performance) استفاده کنید.
این شیوه، یکی از بهترین و موفق ترین روش های فروش به شمار می رود چرا که در آن، اعتماد مشتری جلب می شود.
برخی شرکت ها با استفاده از این شیوه، رشد خیره کننده ای در فروش کالاهای خود به دست آورده اند.
مردم پس از دیدن نتیجه استفاده از یک سرویس یا محصول، راحت تر و با آسودگی بیشتری پول بابت آن پرداخت می کنند.
اگر شما واقعاً کالاهای باکیفیتی عرضه کنید، از به کار بردن این روش واهمه ای نخواهید داشت.
7. چند جور قیمت بدهید.
قرار نیست همه کالاهای شما حتی اگر از یک نوع باشند، قیمت یکسانی داشته باشند.
افراد بر اساس موجودی جیب خود، ممکن است به سراغ کالاهای درجه یک یا دو بروند.
وقتی هر دو نوع، یک قیمت داشته باشند، انتخاب قدری سخت می شود ولی با ارائه دو قیمت متفاوت، کار را راحت تر می کنید.
8. اندکی مهلت بدهید.
ما همه سرمان شلوغ است و کارهای زیادی داریم که باید انجام بدهیم. مشتری ها هم همین گونه هستند.
گاهی اوقات افراد نه برای فرار از پول خرج کردن، بلکه به این دلیل که حواس شان به کالاها و پیشنهادهای شما نیست، آن را رد می کنند.
در این مواقع، مقداری زمان در اختیار آنها بگذارید تا به شبکه شما وارد شوند و با نرم افزار یا سرویسی که قصد عرضه و فروش آن را دارید، سر و کله بزنند.
آن وقت راحت تر و بهتر می توانند تصمیم بگیرند.
اگر چه این کار باعث می شود برخی بازدیدکنندگان قید خرید را بزنند ولی در مجموع، این روش با موفقیت همراه است (البته با این شرط که شما سرویس های خوب و قابل دفاعی ارائه کنید).
9. ریسک خرید را کاهش دهید.
خرید نکردن مردم، چند دلیل بیشتر ندارد: قیمت، اعتماد یا فقط به این علت که در آن زمان خاص، برای خرید آمادگی ندارند.
شما باید این معادله را معکوس کنید و این موانع سه گانه را از بین ببرید: یک دوره آزمایشی (trial) به مشتری مردد ارائه کنید؛ گارانتی سفت و سختی برای محصول خود دست و پا نمایید تا به این طریق ریسک خرید برای مشتری پایین بیاید.
ترس از خرید را از بین ببرید تا به سود سرشاری دست یابید.
10. به اهل فن بفروشید.
مشتری ها همیشه برای دست به جیب شدن، با احتیاط و آرام عمل می کنند.
یک راه غلبه بر این مشکل آن است که محصولات خود را فقط به شرکت ها، سازمان ها و افرادی بفروشید که تولیدات شما را می شناسند و با مزایای آنها آشنا هستند.
هیچ کس دلش نمی خواهد برای چیزی که ارزشی برای آن قائل نیست، پول بدهد.
11. اعتمادسازی کنید.
اگر طرف شما برای بستن قرارداد سخت جان است، فروش را رها کنید و قدری اعتماد وی را به خود جلب نمایید.
معمولاً اگر افراد بدانند فروشنده قصد ندارد با ترفند و چرب زبانی جیب آنها را خالی کند، راحت تر دست به جیب می شوند.
12. اطلاعات رایگان بدهید.
اگر واقعاً قصد فروش دارید، مانند یک آموزش دهنده حرفه ای عمل کنید چرا که یکی از بهترین شیوه های فروش، آموزش قبل از فروش است.
در این روش شما اطلاعات ارزشمندی در اختیار مشتری قرار می دهید؛ از قبیل کتابچه راهنما، پست های وبلاگ، خبرنامه، یک دوره آموزشی و غیره.
اگر افراد بدانند که با چه فروشنده کارکشته و دانایی طرف هستند، معمولاً راحت تر به پای امضای قرارداد می روند
بیتردید بدون توسعه تکنولوژی دیجیتال و افزایش سواد دیجیتال مشتریان، تحول بازاریابی به گستردگی امروز و به عمقی که امروز به وجود آمده نبود.
اما فراموش نکنیم که تکنولوژی دیجیتال صرفاً بستری برای تحول بازاریابی بوده و تحول بازاریابی در دهها روند دیگر نیز ریشه دارد.
موارد زیر، تنها نمونههایی از عواملی هستند که در شکلگیری بازاریابی دخیل بودهاند:
ارزان شدن تکنولوژی تولید و افزایش تعداد تولیدکنندگان که گزینههای مشتری را زیاد کرد.
رایج شدن سیستمهای تولید انعطافپذیر که میتوانستند محصول را به نیاز مشتری نزدیکتر کنند.
افزایش متوسط رفاه در میان مردم و شکلگیری تقاضاهای مصرفی فراوان که دست مشتری در انتخاب و تصمیمگیری مربوط به آنها بسیار باز است.
توسعهی صنعت حمل و نقل در سطح محلی و بینالمللی که حوزهی دسترسی مشتری را گستردهتر کرده است.
تحول بازاریابی یا Marketing Transformation از جمله اصطلاحاتی است که این روزها در فضای مدیریت و کسب و کار، به شدت رایج شده است.
البته این اصطلاح از دههی ۹۰ میلادی در کتابها و مقالههای مدیریتی مطرح شده است؛ البته در گذشته صرفاً به عنوان بحثی تئوریک دربارهی آینده بازاریابی در آخرین جلسات کلاس بازاریابی دانشگاه مطرح میشد.
امروز بحث تحول بازاریابی چنان جدی و مهم است که معمولاً در مقدمهی ورود به بحث مدیریت بازاریابی به آن اشاره میشود.
ما در درسهای مختلفِ متمم، به جنبههای متنوع تحول بازاریابی پرداختهایم.
بنابراین آنچه در اینجا میبینید، صرفاً مروری کلی بر این مفهوم است تا تصویری شفافتر از آن در ذهنمان شکل بگیرد.
اینها جملههای رابرت لوش (Robert Lusch) رییس کمیته تعریف بازاریابی در انجمن بازاریابی آمریکا (AMA) پس از تلاشهای طولانی و بیوقفه برای ارائهی تعریف بازاریابی نوین در سال ۲۰۰۴ است.
این نوع حساسیت و حتی گزارش از تعداد کلمات، نشان میدهد که تعریف یک واژه و به طور خاص، تعریف مدیریت بازاریابی تا چه حد میتواند مهم و حیاتی باشد.
این کار باعث میشود دقیقاً بدانیم به دنبال چه باشیم و چه چیزهایی را از اولویت یادگیری خارج کنیم.
بازاریابی (Marketing) واژهای چنان گسترده است که مباحث بسیار گسترده و متنوعی را پوشش میدهد (چنانکه پیش از این گفتهایم، به چنین اصطلاحاتی، Umbrella-term یا واژههای چتری میگویند).
در مورد چنین واژههایی، تعریف مناسب، اهمیت مضاعف پیدا میکند.
به همان اندازه که در تاریخچه بازاریابی، شاید تغییر و تحول بوده و هستیم، تعریف مارکتینگ و بازاریابی هم، پیوسته دچار تحول و دگرگونی شده است.
معرفی استراتژی پیشگام وپیرو؟؟؟اغلب مردم بازاریابی موفق محتوا را برای برندهای بسیار شناخته شده و مطرحی مانند Coca-Cola و McDonald's به یاد میآورند. شرکتها بزرگی مانند مک دونالدز روزانه سه میلیون دلار بابت تبلیغات هزینه میکنند. به طوری که در تمام خیابانهای آمریکا منحنی طلایی و معروف این برند به چشم میخورد. هدف این برندها از این حجم تبلیغات این نیست که سود خود را افزایش دهند. آنها قصد دارند نام خود را در ذهن تمام مردم جهان ماندگار کنند. این هوگلنداسمیت، متخصص بازاریابی معتقد است مدیرعاملهای شرکتها به امور مرتبط با بازاریابی به چشم بخشی از استراتژی تیم مدیریت نگاه نمیکنند. اغلب آنها نمیدانند بازاریابی بخشی از فعالیتهای روزانه و استراتژیک شرکت است. با در نظر گرفتن این نکته، چه نظری در مورد استراتژی بازاریابی مک دونالدز میتوان داشت؟ اینکه این برند اهمیت بیشتری برای ماندگاری نام خود در ذهن مردم قائل است. آنها تمرکز خود را روی این موضوع گذاشتهاند و به مواردی مانند کیفیت خدمات مشتری کمتر اهمیت میدهند. البته هر دو عامل در جذب مشتری مهم هستند اما چه چیزی باعث میشود یک مشتری رستوران مک دونالدز را به رقیب آن یعنی برگر کینگ ترجیح دهد؟
هوگلنداسمیت معتقد است اغلب کسبوکارها بدون در نظر گرفتن چشمانداز تعریف شده و استراتژی مناسب اقدام به بازاریابی میکنند و این به ضرر برند است. به جای اینکه دنبال پیدا کردن راهی برای بازگشت سرمایه از طریق بازاریابی باشید بهتر است ببینید کدام استراتژی بازاریابی با استراتژی و هدف اصلی برند بیشتر همخوانی دارد. مخصوصا کسبوکارهایی که فعالیت خود را به تازگی راهاندازی کردهاند، باید بدانند تعیین استراتژی بازاریابی با توجه به هدف نهایی برند، سرعت رسیدگی به اهداف را تسریع میکند. تعیین استراتژی با در نظر گرفتن اهداف برند و مناسب بودجهی شرکت کار سختی نیست و بسیاری از برندها از همین روش استفاده میکنند. هر برندی باید سطح آگاهی مردم از محصول و خدمات خود را پیش از توسعهی روابط با مشتری و تلاش برای ماندگاری آنها افزایش دهد.
بسیاری از صاحبان کسبوکارها بازاریابی را موجودیتی جدا از سایر فعالیتهای شرکت میدانند. درصورتیکه این طرز تفکر اشتباه است و استراتژی بازاریابی باید همگام با استراتژی و هدف نهایی شرکت تعیین شود. فراموش نکنید بازاریابی موفق به معنای کسبوکار موفق است و برندی در بازار رقابت پیروز میشود که استراتژی مشخص و واحدی برای همهی فعالیتهای خود داشته باشد.
چگونه بازاریابی موفق باشیم؟؟؟؟1. پیگیری درست و حساب شده : یکی از مهمترین و میتوان گفت شروع کننده بازاریابی روند پیگیری از مشتری است , عده پیگیری را با روش دارکوبی اشتباه گرفته و تصور میکنند که برای پیگیری باید به کرار با مشتری تماس گرفت در حالی که اینگونه سبب نارضایتی مشتری و حس ایجاد مزاحمت در وی میشود. در کنار آن بی توجهی به مشتری نیز اثر سو دارد. پیگیری باید در زمانهای مشخص و به روش مشخص انجام شود تا حس بدی برای مشتری انجام نشده و بهترین نتیجه حاصل شود. 2. تمام حواستان به فروش باشد : اگر در هنگام پیگیری مشتری حواستان به چیزی غیر از فروش باشد او متوجه شده و به صورت ناخودآگاه عکس العمل نشان میدهد. برای اینکه این موضوع برطرف شود باید برنامه کاملی از وضایف روزانه , هفتگی و حتی ماه خود داشته باشید و هنگامی که پشت میز کار خود هستید به جای اینکه به دنبال اموری که میتوانید در طول روز بگردید و یا وظایف از دست رفته خود فقط به فکر فروش باشید. 3. در ذهن مشتری فردی کاملا حرفه ای باشید : همیشه مشتریانی وجود دارند که نسبت به سایرین از هوش بالاتری برخوردار هستند و سعی میکنند با سوالاتی حرفه ای شما را به چالش کشیده و میزان حرفه ای بودن شما را بسنجند اما بالابردن دانش فنی و علمی در آن حد کار دشواری است و ممکن است که فراموش نیز در این کار تاثیر گذار باشد. راه حل این موضوع تهیه سوال و جواب های پیشفرض است, دیتا بیسی که بتواند شما را برای انواع سوال و جواب آماده کند.سادگی دسترسی به این دیتا نیز اهمیت ویژه ای دارد مشتری نباید برای دریافت پاسخ خود منتظر شود. 4. آمادگی کامل برای هر تماس: شناسایی مشتری قبل از تماس یکی از مهمترین اصول بازاریابی موفق است. شما باید مشتری را به صورت کامل بشناسید, اینکه اسم و فامیل او چیست و در حال حاظر در کدام مرحله از فروش شما قرار دارد, چه اقداماتی برای او صورت گرفته , با چه اشخاصی در ارتباط بوده , میزان رضایت او از اقدامات پیشین چیست.اینکه در اولین تماس اطلاعات کاملی در مورد مشتری و حرفه او داشته باشید اهمیت بالایی دارد چرا که میتوانید در تماسهای بعدی به او ثابت کنید که میتوانید به او در جهت ارتقا کسب کار کمک کنید. 5. اصول پایه را به صورت کاملا حرفه ای رعایت کنید: فرایندی از روش و مراحل فروش خود تهیه کرده و آن را مو به مو و با رعایت زمان دقیق انجام دهید مثلا اگر بعد از تماس با مشتری و دریافت موافقت اولیه نیاز به ارسال پیش فاکتور و یا مستندات تکمیلی بود آن را در زمان و با روشی که با مشتری هماهنگ کردید برای او ارسال کنید و پیگیر نتیجه نیز باشید. چنین چیزی نیاز به ایجاد یادداشتهای زمان دار و تقویم کاری و دقت عمل بسیار بالاست. 6. روابط بلند مدت بسازید: ذهن بسیاری از مشتریان به بازایابان بسیار منفی است و حس میکنند که فقط وقت با ارزشان با آنها تلف میشود, سوالهای بی اساس و تکراری یکی از مهمترین عواملی است که باعث ایجاد این حس میگردد, علاوه بر این الگوی رفتاری افراد متفاوت است. یک لیست از سوالات مهم تهیه کرده و با توجه به نوع مشتری و الگوی رفتاری وی سوالات مناسب را پرسیده و به دقت به آن گوش داده و نکات مهم را یادداشت کنید تا ببینید چگونه میتوانید بیشترین کمک را به او بکنید. 7. فرا اعتمادسازی کنید: یکی از روشهایی که باعث بالا رفتن سطح اعتماد مشتری میگردد داشتن دوستی مشترک است, طبق بررسی های انجام شده از میان خریداران نوت بوک 80 درصد آنها دلیل انتخاب را توصیه دوست اعلام کردند. شناسایی ارتباط فامیلی و یا دوستانه مشتریان تاثیر بسیار مناسبی برای اعتماد سازی دارد. 8. از قانون هشتاد بیست استفاده کنید: قانون 20 / 80 میگوید که 20 درصد از وقتی که میگزارید میتواند 80 درصد از مشتریان شما را بسازد. یعنی اگر خوب دقت کنید خواهید دید که شما برای 80 درصد مشتریان تنها 20 درصد وقت و برای 20 درصد باقیمانده 80 درصد از وقت خود را گذاشته اید. پس مشتریان خود را دسته بندی کرده و سعی کنید وقت خود را بیشتر برای مشتریان با ارزش و خریداران بالقوه بگذارید.
بازاریابی یک فرآیند اجتماعی است که به وسیله آن افراد و گروهها، چیزی که میخواهند و نیاز دارند را با تولید و مبادله محصولات و ارزش با دیگران، بدست میآورند.
- فیلیپ کوتلر
فیلیپ کوتلر یکی از تاثیرگذارترین چهرههای بازاریابی در جهان است و بیش از 55 کتاب در این زمینه به چاپ رسانده است. بد نیست بدانید که یکی از کتابهای او به نام "مدیریت بازاریابی: تحلیل، برنامهریزی و کنترل" به عنوان محبوبترین کتاب درسی برای کلاسهای رشته تجارت شناخته شده است.
بنابراین کاملاً طبیعی است که نگاه او به بازاریابی هم یک نگاه سنتی و دانشگاهی باشد: دقیق و سرد. استفاده از عبارت "فرآیند اجتماعی" در این تعریف، کمی توجه را از بخش تجاری دور میکند و کلمه "افراد" شاید چندان جایگزین مناسبی برای "مشتریان" نباشد.