چهار فاکتور تولیدی که شکل دهنده ی انتظارات مشتریان است
یک تولید پایه و عمومی
یک محصول مورد نظر
یک تولید أفزون
تولید بالقوه
چهار فاکتور تولیدی که شکل دهنده ی انتظارات مشتریان است
یک تولید پایه و عمومی
یک محصول مورد نظر
یک تولید أفزون
تولید بالقوه
در تجارت رقابت از همیشه بیشتر است و هر هفته و هر ماه هم شدید تر میشود.مشتریان امروز نسبت به فروش جدیتر از قبل هستند و به کیفیت و خدمات ارزش و توجه بیشتری نشان می دهند. از انجایی که گزینشی تر عمل میکنند به سرعت هم تصمیم نمیگیرند انها بی صبرندو همه چیز را بی صبر می خواهند.
هدف بازاریابی این است که مسأله فروش را غیر نازم نمایید.
هر چه این امرکمتر اتفاق افتد .هدف کلی بازاریابی معرفی و فراهم کردن بستری مناسب برای راحت خرید کردن مصرف کنندگان است.
سه راه برای افزایش فروش:
١افزایش تعداد معاملات
٢گسترش اندازه معامله
٣افزایش تعداد خرید و فروش
چهارعامل برای اعتبار فوق العاده در فروش:
١:امکان دیدن بازار
٢:شرکت شما:سه موضوع شرکت شما را معتبر می کند:
اندازه
شهرت
دیرپایی
٣:توصیه نامه
٤:شخصیت فروشنده
چهار سطح از رضایت مشتری:
١:براورده کردن انتظارات مشتری
٢:از انتظارات مشتری فراتر رفتن
٣:خوشحال مردن مشتری
٤:شگفت زده کردن مشتری
سه عامل مهم در مدیریت:
١هدف
٢ احساسات
٣ اجرا
هشت تکنیک مهم ارتباطی:
١لبخند غرق کننده
٢چشم های چسبنده
٣چشم های اپوکسی
٤از دندانتان اویزان شوید
٥چرخش کودک محور
٦سلام دوست قدیمی
٧زندانی کردن پاهای بی قرار
٨حس هانس اسب
مشتری مداری از همان حرفهایی است که اکثر ما به صورت روزمره در کلام خود از آنها بهره می بریم و مثلاً می گویم که فلان شرکت مشتری مدار هست و فلان شرکت مشتری مدار نیست!
اما شاید بد نباشد که تعریف خوبی از مشتری مداری داشته باشیم و ببینیم که واقعاً مشتری مداری چیست؟
مشتری مداری به انگلیسی با واژه های مختلفی ترجمه شده از جمله Customer Service و Customer Orientation و یا Customer Care دلیل این موضوع هم این است که برخی از موسسات و سازمان ها در کشور ما اینقدر وظیفه خود را ناقص و ضعیف انجام می دهند که خدمات برای محصول به مشتریان (Customer Service) یک نوع کار لوکس به حساب می آید.
البته اگر در مترجم گوگل، (google translate) دنبال مشتری مداری به انگلیسی باشیم واژه Customer Orientation پیشنهاد میشود.
⚪️با کارمندانتان رفیق نشوید
بسیاری از مدیران تلاش می کنند با کارمندانشان رفیق و دوست شوند. آنان گمان می کنند که با دوستی با کارمندان می توانند به آنان انگیزه بدهند و مدیر موثری باشند. رفاقت با کارمندان در واقع اعتباری برای شما کسب نمی کند.
شما باید بکوشید که مدیری مورد احترام و معتبر باشید نه مدیری محبوب.
محبوبیت از دست رفتنی است و اعتبار ماندنی.
رفاقت با کارمندان برای شما محبوبیت به ارمغان می آورد. اما همین محبوبیت حریم ها را می شکند و شما را به سمت سازش با آنان می برد. که این سازش اعتبار فعالیتها و دستورات شما را سست و ناپایدار می سازد.
شما باید تلاش کنید که مدیری مورد احترام و دارای اعتبار باشید. وقتی کارمندان به شما اعتماد کنند و به شما احترام بگذارند با جان و دل برایتان کار خواهند کرد.